برنامه جنگلی زنجان گیلان – آب بر شفت

Where are you goingto go 

 برنامه جنگلی زنجان گیلان – آب بر شفت

درود و سپاسی سبز و سرخ و ارغوانی به همه ی عزیزانی که یاریمان دادند.

باشد همیشه گل خنده بر لباتان شکفته باد

زمان و تاریخ اجرا:

تهران:  روز پنجشنبه شنبه ۷ مهر 12 شب از میدان ازادی

حضور با وسیله شخصی: جاده رشت، بعد لوشان، نرسیده به رودبار آخرین تونل استفاده از پل فلزی به سمت گیلوان. بعد اب بر حدود ۵۵ ک

سایر دوستان مطلع باشند روز ۸ مهر ساعت 8 تیم از شهر اب بر قهوخانه عمو قربان حرکت خواهد کرد.

جنگلي هستي تواي ....

جنگلي روئيده آزاد

زيتونُ سبزهِ همانُ يادِ خوشِ صلح در دل. رود خنيانگر قزل اوزن همان رود و حسرت بي آبي همان.

 آب بر همان شهرِ در سكوت و خلوت صبح. قهوه خانه همان طورُ ديوارها شكسته ترُ پيرزن خميده ترُ بي حوصله. ياران همان يارانُ بر كاكل بعضي گَرد سپيدي پيدا. دل ها همان دل اما عاشق ترُ شوريده تر. جوان ها افزون ترُ شوق تجربه نو بيشتر.

 بگذار هفته ها آنچنان كه بايد بگذرند،/نه با ابرهاي غبار آلود باران زا ،/كه با يقين خالص آفتاب و بادهاي ملايم روان/ با عشقي كه ميان ما در تب و تاب است/ در اين جنگل هاي سبز بيقرار زيبايي عشق / با تو به تنهايي كافيست

 برگرفته از گزارش های  اجرایی وبلاگ

http://safarnamehkooh.blogfa.com/

 مدت سفر:    ۶مهر شب الی یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶  

تذکر: 

نظر به اعلام لیست کامل وسایل در ادامه مطلب، خواهشمند است با توجه به تغییر فصل نسبت به همراه داشتن گتر،ا بند مناسب، البسه گرم، چادر مناسب با نایلون، همنوردانی که کلاس گذرانده اند طناب انفرادی و کارابین... و دیگر وسایل اعلامی توجه فرمایید.

دسترسی به منطقه:

 از طریق اتوبان قزوین رشت، بعد از شهر منجیل زیر سد سفید و آخرین تونل سمت چپ(از جاده اصلی زیر گذر دارد) 5 کیلومتر مانده به رودبار با عبور از پل فلزی به سمت گیلوان حدود 30 کیلومتر، بعد22 کیلومتر تا شهرستان آب بر (نرسیده به فلکه اول شهر سمت راست قهوخانه ی عمو قربان) مسیر آسفالته از تهران بطور متوسط حدود 6 ساعت زمان لازم است.

دوستان نواحی غربی کشور می توانند از طریق جاده جدید و زیبای زنجان، تهم به منطقه طارم و سپس آب بر برسند. با صرف زمان حداکثر از زنجان 2 ساعت.

 از شهر آب بر با وانت به ارتفاعات و گردنه حدود 25 کیلومتر راه خاکی بد فرم

برگشت: شهر گشت رودخان(جعفر سرا) توابع فومن، اتوبان رشت تهران

ساعت برگشت حدود صبح روز یکشنبه ۸  مهر ۱۳۹۶

 روز شمار سفر:

روز اول جمعه ۷مهر: توضیحات سرپرست برنامه، چک کوله ها تقسیم مسئولیت ها و چادر ها، حرکت با وانت 22 کیلومتر به ارتفاعات طالش. نرمش آغاز راه پیمایی، یک ساعت راه مالرو به گردنه، برداشتن آب، رسیدن به ییلاق جمال آباد، حرکت به سمت شمال سپس حرکت از روی خط الراس تا کمپ حدود 5 ساعت عموماٌ سرازیری شب مانی در کنار کلبه ی جنگلی، چشمه در دسترس. با جاده پاکوب و مالرو. مجل شب مانی چشمه دارد. 

 روز دوم شنبه ۸ مهر: حدود هشت ساعت مسیر کاملا جنگلی و رو به پایین همراه با مناظر دلفریب محل اسکان در قلب جنگل برنا با رقص شعله ی آتش. اب وجود دارد. 

روز سوم یکشنبه 9 مهر: 5 ساعت راه پیمایی، از میان جنگل بکر و زیبا و رسیدن به روستای "جعفر سرا"و اتمام برنامه

موارد سرویس:

وسلیه ایاب ذهاب از تهران به تهران ( اتوبوس یا مینی باس معمولی بنز مرتب)

  تخصیص راهنما و مربی مجرب با GPS،

 آموزش گام برداری، برپایی کمپ و زندگی در ارتفاع،

 کار با جی پی اس، به همراه توضیحات در طول برنامه و... 

تخصیص خودرو وانت از آب بر به ارتفاعات(دیزاب) 

همراه داشتن بسته امدادی

 بیمه حوادث با دیه کامل

مواردی که تعهد تور نمی باشند:

 تغذیه طول برنامه  در شهر اب بر امکان خرید مواد غذایی هست. در ظول مسیر اب داریم.

حمل بار در مسیر امکان استفاده از قاطر .... نیست

سعی کنید از  چادر سبک و ضد اب بهره بگیرید

تذكر:

قابل توجه دوستاني كه در سفرهاي قبلي همراه تيم بوده اند.

اين برنامه سبك تر از دو برنامه قبلي(قلعه رودخان و آسمان كوه ماسوله مي باشد).

درجه سختی: مسیر کوهنوردی نرمال البته با عبور از شب های تند رو به پایین و کوله کشی

ثبت نام 

هزینه هر نفر:

 واریز مبلغ 270هزار تومان (با احتساب خودرو تهران به تهران در صورت استفاده از خودرو شخصی مبلغ خودرو عودت داده خواهد شد).

شماره كارت 

                          ملي 6037997351010823 

بنام محمد حسن نجاریان.

لطفا کد پیگیری و مشخصات فردی را به شماره 09121052165 یا میل Najjarian98@Yahoo.Com ارسال فرمایید.

محدودیت سنی  :ندارد. (با در نظر گرفتن سه روز کوه پیمایی و کوله کشی)

درجه سختي مسیر:کوهنوردی جدی، عبور از شیب تند به پایین/ و کوله کشی

وسایل مور نیاز

  کفش مناسب ترکینگ،كوله مناسب با روکش ضد آب، البسه گرم و مناسب (لایه یک)، بادگیر و شلوار مناسب، گتر، چادر ضد آب و سبک، باتون یک جفت، یخ شکن 4 شاخه 7 گوهر یک جفت(برای عبور از شیب های گِلی و برفی)، کیسه خواب و زیرانداز، پانچو،کلاه، دستکش نازک و گرم، عینک آفتابی،چراغ گاز ایپی،با یک کپسول، ظروف غذا (قابلمه،کتری، لیوان، قاشق و...)، امداد و وسایل پانسمان، داروی شخصی، زانو بند، کیت بقا (فندک، کبریت در نایلون، چاقو، نخ سوزن، پتو نجات، قرص یا پودر کُلر و...)،ظرف یا قمقمه آب، چراغ پیشانی با باطری مناسب الکالاین، طناب انفرادی و کارابیننایلون جهت  البسه و زیر چادر

 

تغذیه

پنجشنبه: ۱۲ شب از تهران حرکت

جمعه  صبحانه، می توانید در قهوخانه میل شود  ناهار و شام شخصی

شنبه:  صبحانه، ناهار و شام

یکشنبه: فقط صبحانه و حدود ساعت 11 برنامه تمام در روستاي جعفر سرا از حومه گشت رودخان تمام ناهار رستوران

تنقلات:

نوشیدنی گرم و سرد، شکلات، بیسکویت و تنقلات متنوع و قندی، هر نفر دو عدد سیب زمینی متوسط، نان 4 عدد

وضعیت آب در منطقه:

روز اول: بعد از حرکت 1 ساعت بعد چشمه، از محل دیزاب تا چشمه ی بعد حدود 4 ساعت

روز بعد 5 ساعت بعد چشمه

روز آخر 4 ساعت بعد به کلبه

تذکر

امکان تهیه تغذیه و... فقط در شهر آب بر امکان پذیر است.

امکان شب مانی در شهر آب بر مهیا ست قهوخانه دارای آلاچیق (هزینه شب مانی شخصی)

قابل توجه دوستاني كه در سفرهاي قبلي همراه تيم بوده اند.

اين برنامه سبك تر از دو برنامه قبلي(قلعه رودخان و آسمان كوه ماسوله مي باشد)

موارد ضروری:

داشتن آمادگی جسمانی مناسب، عبور از شیب  و کوه پیمایی

آمادگی حمل بار شخصی در مدت دو و نیم روز

 داشتن کارت بیمه ورزشی سال ۹۶

همراه داشتن کارت مشخصات فردی، بیمه، گروه خون، داروی شخصی

نداشتن حساسیت زندگی در چادر

 

 

 

 

ادامه نوشته

سفر به اعماق طبیعت بیکران نپال

نپال برنامه ترکینگ دور  دائولاگیری پاییز ۹۶

تجربه ناب ترین مناطق جهان با بهترین ها

در کنار بهترین تجارب در مناطق بکر جهان

یک تجربه ساده اما زیبا به اعماق روستاها تا جنگل های بکر

حرکت از ۲ ابان تا ۲۲ ابان ۹۶ 

خدمات تور

  • همراهی یک نفر مربی با تجربه از ایران
  • ۴شب هتل سه ستاره استاندارد در کاتماندو
  • برقراری کمپ با کلیه سرویس در مسیر ترکینگ
  • اخذ مجوز پارک ملی و پرمید مسیر
  • همراهی یک نفر گاید مجرب
  • همراهی یک آشپز و یک کمک آشپز
  • خدمات بیمه به همراهان سفر، دستمزد، محل اقامت و غذا
  • حمل بار هر نفر ۲۰ کیلوگرم
  • کلیه ترانفسر های جاده یی
  • تخصیص سه بلیط هواپیمایی محلی  Jomsom - Pokhran - KTM
  • کلیه خدمات ترانسفری به فرودگاه
  • ·      هزینه هر نفر در خصوص خدمات ارایه شده   ۱۹۵۰  دلار امریکا
  • ·       تذکر  مهلت ثبت نام ۱۰ مهر ۱۳۹۶ با ارایه پاسپورت با مهلت شش ماه
  • ·        «       انتخاب نهایی تیم در اردو مشخص می گردد.
  • ·        «       درجه سختی مسیر آمادگی لازم در مدت برنامه در مسیر کوهنوردی

 

خدماتی که به عهده تور نمی باشد

  • لوازم مورد نیاز و بیمه
  • غذای داخل شهر کاتماندو صبحانه هتل سرو میشود
  • نوشیدنی ها
  • مبلغ خروجی ایران و ویزای نپال
  • خدمات امداد هوایی، هزینه بیمارستان و بیمه
  • خدمات اضافه در رستوران و هتل
  • خرید بلیط هواپیما ایران کاتماندو و بلعکس حدود دو میلیون دو ماه قبل حرکت با فلای دبی
  • هزینه ترانسفر شهری ایران
  • هزینه اردوی برگزاری 

 تذکر مسیر کاملا ترکینگ و راحت می باشد بدون حمل بار...

تلفن ۰۹۱۲۱۰۵۲۱۶۵

 

گذشت و ابوطیاره ها

ابو طیاره و شمس العماره
خیلی از شما پاکان، سنشون قد نمیده یا شاید به جخ. شایدم تو قصه ها خونده باشین.
اما قدیمیا، خاصه مث ما شهرستانیها خوب میدونن چی میگم. یادتونه، اومدن تهران چه کبکبه و دبدبه ی داشت. همه فک و فامیل در و همسایه خبر دار میشدن و میومدن جا خالی مسافر.
مث حالا نبود، که واسه یه زکام میکشن مرکز و حتم بالا شهر که باس دکتره، فوق باشه.
نه گلم اون وختا ببین، چی میشد. چه حماسه ی که میامدیم تهرون. اتوبوس های دماغ دار با دسته دنده یا خدا. شوفورش، حتما باس نیم متر سیبیل داشته باشه و لاتی حرف بزنه محلی یا فارسیش خیلی مهم نبود، آخه میگفتن فلانی تهرون دیده اس. اگر چه آگه عبارتی قالب میکرد، اموراتش لنگ بود و لیچارد بارش میشد.
تو راه داغون، که نمونش الان فقط تو نپال و راه کوره های پاکستان همی یافت شود.
چند باری پنچری رو نافش بود و پارگی تسمه حال آگه شانس یاری میکرد و نیم موتور نمیخواست، هلک و هلک میرسیدم قم. اول که هنوز بوی حضرت معصومه به مشام نرسیده صدای کوبنده صلوات که رقابتی دیوانه وار بود و نشان خلوص؟!
تو مخ آدمی انفجار صوتی ایجاد میکرد. صدای تخمه، آجیل، بستنی، سوهان نجاتی مرگ آور بود از دست بوی متعفن پا و سیگار احیانا دوغ و ماست ولو شده کف اتوبوس که حاصل کار پر کردن چند نایلون، گلاب به روت استفراغ بود.
مگه جرات داشتی یه متر اون طرف تر محل توقف اتوبوس را نیگا، کنی حتما چند ناسزای آب دار نصیبت میشد. که هر اتوبوس حریم دارد. بله.
رستوران که نگو. بزار نگم که مقام مگس چه حکمی میراند.
حتما آرزو میکردی برگردی به ابوطیاره و ادامه صلوات و بوی های متعدد را به مشام کشانی، تا شاید بخت یارت میشد و جلو شمس العماره پیاده میشدی.
اینجا چیه نوشتم؟
دیشب تو راه کرمان وختی پایین اومدم چشمم زل زد به یه ال سیدی بزرگ، رستورانی مرتب. نون پیچ ننه با بوی خوش کوکو، زیر بغلم، داشتم دنبال گوشه ی امنی می گشتم واسه مصون ماندن از تهاجم اصوات
،،که هی آقا اینا جای خوردن غذا نیست،، از صندوق دار سوال کردم. مودبانه مرا راهنمایی کرد نزد مسئول سالن. مهربانانه به میز خالی دعوت شدم تقاضا شد،، لطفا زباله نریز ،، فکرم تو سالها قبل، در ستیز. صدایی تکانم داد. آقا چیزی لازم ندارید؟
گیج و مبهوت. زبانم بند آمده بود نه نه....
چه خوب تغییر کردن. گذر کردن از شمس العماره و ارابه دماغ دار به وی آی پی تک .... باید خواست. بخواهیم. بخواه
نجاریان... کرمان
ته خرداد ۹۵

گذشت و ابوطیاره ها

Najjarian Hassan:
Najjarian Hassan:
Najjarian Hassan:
ابو طیاره و شمس العماره
خیلی از شما پاکان، سنشون قد نمیده یا شاید به جخ. شایدم تو قصه ها خونده باشین.
اما قدیمیا، خاصه مث ما شهرستانیها خوب میدونن چی میگم. یادتونه، اومدن تهران چه کبکبه و دبدبه ی داشت. همه فک و فامیل در و همسایه خبر دار میشدن و میومدن جا خالی مسافر.
مث حالا نبود، که واسه یه زکام میکشن مرکز و حتم بالا شهر که باس دکتره، فوق باشه.
نه گلم اون وختا ببین، چی میشد. چه حماسه ی که میامدیم تهرون. اتوبوس های دماغ دار با دسته دنده یا خدا. شوفورش، حتما باس نیم متر سیبیل داشته باشه و لاتی حرف بزنه محلی یا فارسیش خیلی مهم نبود، آخه میگفتن فلانی تهرون دیده اس. اگر چه آگه عبارتی قالب میکرد، اموراتش لنگ بود و لیچارد بارش میشد.
تو راه داغون، که نمونش الان فقط تو نپال و راه کوره های پاکستان همی یافت شود.
چند باری پنچری رو نافش بود و پارگی تسمه حال آگه شانس یاری میکرد و نیم موتور نمیخواست، هلک و هلک میرسیدم قم. اول که هنوز بوی حضرت معصومه به مشام نرسیده صدای کوبنده صلوات که رقابتی دیوانه وار بود و نشان خلوص؟!
تو مخ آدمی انفجار صوتی ایجاد میکرد. صدای تخمه، آجیل، بستنی، سوهان نجاتی مرگ آور بود از دست بوی متعفن پا و سیگار احیانا دوغ و ماست ولو شده کف اتوبوس که حاصل کار پر کردن چند نایلون، گلاب به روت استفراغ بود.
مگه جرات داشتی یه متر اون طرف تر محل توقف اتوبوس را نیگا، کنی حتما چند ناسزای آب دار نصیبت میشد. که هر اتوبوس حریم دارد. بله.
رستوران که نگو. بزار نگم که مقام مگس چه حکمی میراند.
حتما آرزو میکردی برگردی به ابوطیاره و ادامه صلوات و بوی های متعدد را به مشام کشانی، تا شاید بخت یارت میشد و جلو شمس العماره پیاده میشدی.
اینجا چیه نوشتم؟
دیشب تو راه کرمان وختی پایین اومدم چشمم زل زد به یه ال سیدی بزرگ، رستورانی مرتب. نون پیچ ننه با بوی خوش کوکو، زیر بغلم، داشتم دنبال گوشه ی امنی می گشتم واسه مصون ماندن از تهاجم اصوات
،،که هی آقا اینا جای خوردن غذا نیست،، از صندوق دار سوال کردم. مودبانه مرا راهنمایی کرد نزد مسئول سالن. مهربانانه به میز خالی دعوت شدم تقاضا شد،، لطفا زباله نریز ،، فکرم تو سالها قبل، در ستیز. صدایی تکانم داد. آقا چیزی لازم ندارید؟
گیج و مبهوت. زبانم بند آمده بود نه نه....
چه خوب تغییر کردن. گذر کردن از شمس العماره و ارابه دماغ دار به وی آی پی تک .... باید خواست. بخواهیم. بخواه
نجاریان... کرمان
ته خرداد ۹۵